آنچنان دور همچنان نزدیک
امروز خیال دارم از هنرمند عزیز شهرمان ( یوتبری) آقای عیسی وندی سخن بگویم و فیلم مستند او. عیسی وندی بیش از 15 سال است که در سوئد زندگی می کند و فیلم نامه نویس و کارگردان است. او در سال 1995 اسکرپیون(عقرب) فیلم را در شهر یوتبری بنا کرد و شروع به تولید فیلمهای مستند و داستانی خود کرد. فیلمهایی که تا به امروز ساخته است از این قرار است:
فیلم مستند سایه های سحرآمیز1995
پارچه سپید 1996 فیلم داستانی
فیلم داستانی دختر و مه 1997
1999 فیلم داستانی آنگونه پرواز کردن
فیلم مستند دخترک روی تیر مای 2002
فیلم مستند فوتبال، دوستان و اشکها 2002
فیلم مستند زیر آن ملافه سپید 2003
فیلم مستند پدربزرگ کنت 2005
فیلم مستند آنچنان دور همچنان نزدیک 2007
عیسی وندی طی 5 سال به محله کویبری و شنبه بازار آن می رود. شنبه بازاری که شاید همه ما را به کوچه های کودکی و بازارهایش می برد. بازارهایی که غبار اجدادمان در آن نفس می کشد، حال در هر کجای این دنیا که باشیم. چه توفیر دارد در کجای این کره خاکی بسر می بریم وقتی مهربانی و نگاههای سوخته هم طبقه ما از هر ملیتی که باشیم ، ما را صدا می زند.
او به بازار کیویبری می رود تا با نگاه خود از دل فروشنده ها و مشتری های آن تصویر بردارد، مشتری هایی که هر یک از گوشه ای از این کره خاکی می آیند با پیشینه و قصه های پر غصه خویش. عیسی در بازار نوشته های نویسنده های رفته را ملاقات می کند و آن مرد مسلمان را که در قسمتی از میز خود کتابهای قرآن را چیده برای فروش و در قسمتی دیگر لباسهای زیر را . زنی در اطراف میز می گردد و سراغ از کتاب "بر باد رفته" می گیرد... گفته می شود که این فیلم، فیلم شاعرانه ای است با مردم معمولی و قصه های باورنکردنی. بعد نیست این فیلم را یکشنبه اول آپریل ساعت 10 شب در کانال 2 سوئد ببینیم و بعد به تحلیل آن بپردازیم. تکرار فیلم روز جمعه ساعت 2 بعدالظهر است.
تولد این فیلم را به هنرمند گرامی عیسی عزیز از صمیم قلب تبریک می گویم و برای او زیباترین و ماندنی ترین آثار را آرزو می کنم.
فیلم مستند سایه های سحرآمیز1995
پارچه سپید 1996 فیلم داستانی
فیلم داستانی دختر و مه 1997
1999 فیلم داستانی آنگونه پرواز کردن
فیلم مستند دخترک روی تیر مای 2002
فیلم مستند فوتبال، دوستان و اشکها 2002
فیلم مستند زیر آن ملافه سپید 2003
فیلم مستند پدربزرگ کنت 2005
فیلم مستند آنچنان دور همچنان نزدیک 2007
عیسی وندی طی 5 سال به محله کویبری و شنبه بازار آن می رود. شنبه بازاری که شاید همه ما را به کوچه های کودکی و بازارهایش می برد. بازارهایی که غبار اجدادمان در آن نفس می کشد، حال در هر کجای این دنیا که باشیم. چه توفیر دارد در کجای این کره خاکی بسر می بریم وقتی مهربانی و نگاههای سوخته هم طبقه ما از هر ملیتی که باشیم ، ما را صدا می زند.
او به بازار کیویبری می رود تا با نگاه خود از دل فروشنده ها و مشتری های آن تصویر بردارد، مشتری هایی که هر یک از گوشه ای از این کره خاکی می آیند با پیشینه و قصه های پر غصه خویش. عیسی در بازار نوشته های نویسنده های رفته را ملاقات می کند و آن مرد مسلمان را که در قسمتی از میز خود کتابهای قرآن را چیده برای فروش و در قسمتی دیگر لباسهای زیر را . زنی در اطراف میز می گردد و سراغ از کتاب "بر باد رفته" می گیرد... گفته می شود که این فیلم، فیلم شاعرانه ای است با مردم معمولی و قصه های باورنکردنی. بعد نیست این فیلم را یکشنبه اول آپریل ساعت 10 شب در کانال 2 سوئد ببینیم و بعد به تحلیل آن بپردازیم. تکرار فیلم روز جمعه ساعت 2 بعدالظهر است.
تولد این فیلم را به هنرمند گرامی عیسی عزیز از صمیم قلب تبریک می گویم و برای او زیباترین و ماندنی ترین آثار را آرزو می کنم.