خیال ِتشنه

Friday, April 08, 2005

دخترم "رقص غروب" بدنیا آمد!


بالاخره پس از ماهها انتظار با آغاز فصل بهار چهارمین کودک من ، دومین دفتر شعرم "رقص غروب" هم بدنیا آمد. />در این دفتر آنچه که مورد توجه من بوده و یا روح و فکر مرا تحت تاثیر خود قرار داده است همانطور که در کتابم هم به آن اشاره می کنم کولی جهان است، انسان امروز . انسانی که برای امنیت و یک زندگی بهتر خود را به آب و آتش می زند تا به خاک مهربانی و امنیت دست یابد. احمد (کودک پناهجوی عراقی)، پسرک چشم آبی، دخترک کولی، جوان افغان، زن ارمنی و گمشده های یوگسلاوی از جمله کسانی هستند که حس و فکر مرا تحت تاثیر خود قرار داده و در شعر من به رقص می آیند.
این کتاب به یاری نویسنده خوب کشورمان، دوست خوبم آقای عباس معروفی و همکار خوب ایشان آقای احمد احقری در نشر گردون به چاپ رسیده است. طرح و عکس روی جلد مثل دو کتاب پیشین من " عطر پاییز" و " نگاه ماه" کاری است از دوست خوب و هنرمندم آقای حسین صحت لو.
بار دیگر از همکاری این عزیزان برای انتشار این کتاب صمیمانه تشکر می کنم.

شعری از دفتر " رقص غروب"

در نگاه شکسته مرد
عشق عصا زنان
می برد کودکان کولی را
به تماشای کاج های نشسته در بلور

20 Comments:

«دوستان عزيزم لطفاً وقتی پيغام می‌گذاريد، نام و نشانی خودتان را هم ذکر کنيد.»

  • At 8:01 AM, Anonymous Anonymous said…

    سلام حمیرای عزیز

    تبریک می گویم به خاطر انتشار کتابت.اما دست ما کوتاه است و خرما برنخیل!!همیجا گاهی هم که هست بنویس از آن

    ایام به کام.جواد_ق

     
  • At 6:41 PM, Anonymous Anonymous said…

    سلام//مجددا انتشارکتابانراتبریک عرض می کنم//پیروز باشید

     
  • At 7:10 PM, Anonymous Anonymous said…

    bAzam khoobeh
    dar negaheh shekastash hanoooz
    eshgh asA zanAn miravad.
    marde khoshbakhtist.
    axareh mardomi ke mishnasam harfe eshgh ke misheh
    migan maleh senine 16 salegiyeh yA faghat too ketAbA tareef shodeh.
    nemidoonan ke eshgh tareef shodani nist.

     
  • At 11:43 PM, Anonymous Anonymous said…

    Salaam doust-e aziz,

    Baa behtarin aarezou haa, tavalod-e daftar-e sheer dovomaat raa tabrik migouyam.

    Shaad va movafagh baashi
    Yasseman

     
  • At 5:27 AM, Anonymous Anonymous said…

    سلام
    «شما اون جا بچه بدنيا ميآريد و ما بايد اين جا جور خوندنشا بكشيم؟!».جالبه!.راستش اول كه شروع به خوندن كردم يه لحظه همون حس صاحب فرزند شدن برام ايجاد شد ويك تعجب براي كلمه«فرزند چهارم» كردم و شيوه بيانتون در اين يادداشت برام فوق العاده بود.خوشحالم كه مي نويسيد و خوشحال تر بابت اين كه با يك نويسنده آشنا شده ام،اميدوارم اين توفيق را داشته باشم كه از نوشته هاي خوب شما بهره مند شوم.ضمنا"از نوشته هاتون بيشتر برامون بنويسيد./موفق و سربلند باشيد

     
  • At 7:01 PM, Anonymous Anonymous said…

    حميراي عزيزم سلام ... از صميم قلب بهت تبريك ميگم . كاش ميشد دفاتر اشعار زيبات رو تهيه ميكردم . بهر حال باز هم خوشحال كه اين وبلاگت هست و واقعا خوشحال ام كه هستي و بي ريا مينويسي مهربان و دل نشين مثل هميشه .... قربانت رضا ... خيلي خيلي ارادت !

     
  • At 8:48 PM, Blogger دخو said…

    خانم طاری گرامی!
    تبریک مرا پذیرا باشید. با آرزوی موفقیت هر چه بیشتر.م. ویس آبادی.

     
  • At 8:48 PM, Anonymous Anonymous said…

    سلام...خیلی زیبا بود ولی کاش شعرتون را کاملترنوشته بودین ...منم بهتون تبریک می گم .آره کولی جهان همان انسان (نابخرد)امروزیست. منم اون عزم بهاران ...منم اون ساغر یاران .......منم اون دشت مشوش...منم اون کولی کوش دشت..... .....من همون اسب چموشم ...من همون شوق خموشم...............منم اون نی لبک ییر ...که دگر نایی ندارد........... ...ولی من بازم همونم ...که می کن هستی هنوزم....این چند خط نوشته تقدیم به شما...........شاد باشین.

     
  • At 2:27 AM, Blogger مزدک said…

    حمیرای گرامی! دستانتان سبز و دمتان گرم باد، درودگویان شادباش مرا بپذیرید. مزدک

     
  • At 7:17 AM, Anonymous Anonymous said…

    به خاطر کتابتون تبریک می گم و به خاطر حضور قشنگتان در وبلاگم تشکر می کنم

     
  • At 6:09 AM, Anonymous Anonymous said…

    MOBARAKE

     
  • At 6:49 AM, Blogger Majid Zohari said…

    تولد چهارمين فرزندت را تبريک می گويم که فرخنده قدمی داشت.
    دير زی و شاد
    مجيد

     
  • At 3:47 PM, Anonymous Anonymous said…

    حميراي عزيز و ناديده سلام
    ميلاد چهارمين فرزندت مبارك. به اميد روزي كه فرزندانمان در سرزمين خودمان متولد شوند.
    پايدار باشي

     
  • At 6:56 PM, Anonymous Anonymous said…

    سلام، تولدش مبارک فکر میکنی اگر آدرسم را بنویسم کودک تازه بدیدنم خواهد آمد.

     
  • At 7:18 PM, Anonymous Anonymous said…

    حميراي عزيز
    قدم نو رسيده مبارك
    افسوس كه نمي توانم آنرا از نزديك ببينم و ببوسمش. به هر حال شادكام و سلامت باشيد.

     
  • At 7:30 PM, Anonymous Anonymous said…

    سلام...شايد براي من هم بهترين كار اين باشد كه زانوي غم بغل بگيرم وچون ديگران بگويم كه :حيف دست من هم كوتاه است وصد دريغ .اما با اين وجود خيلي خوشحالم كه توانسته ايد در غربت جايي كه همزبان وهم دل شايد ناياب باشد(گرچه در اينجا هم از موصوفهاي آن صفتهاي زيبا خبري نيست)كتابي را به چاپ برسانيد كه به راستي فرزند خلفتان است.چرا كه با خواندن آن قطعاتي كه در وبتان نوشته ويا ترجمه نموده ايد ميدانم كه قلم زيبا وسليسي داريد كه شايستگي گنجانيدن در گنجينه ادبيات ايران رادارد بي هيچ اغراقي گرچه ما محروم ازخواندن ولذت بردن از آن هستم.آما جاي صد آفرين وتحسين دارد.اميد كه برقرار وپاينده باشيد...

     
  • At 2:32 PM, Anonymous Anonymous said…

    با کمی تاخیر(!) تبریک صمیمانه ام را پذیرا باش حمیرای نازنین.

     
  • At 11:48 PM, Anonymous Anonymous said…

    سلام خسته نباشید
    بهتون تبریک میگم
    خوشحالم وبلاگ شما رو دیدم و با شما اشنا شدم.
    موفق و شاد باشید

     
  • At 8:17 AM, Anonymous Anonymous said…

    سلام
    خوشحالم از آشنايي تون
    بهمن هم سر بزنيد

     
  • At 8:05 PM, Anonymous Anonymous said…

    شكرا على هدا البلوج و على هده المعلومات

    -----------------------------------

    " رقص شرقي "

     

Post a Comment

<< Home