Gamar står i sin vakt کرکسها در کمینند
این روزها تاریخ ایران و زبون بودن انسانهای زبون از قدرت در صفحه صفحه ذهنم ورق می خورد و بیشتر از همیشه ایمان می آورم به شعری که چهارده سال پیش آن را نوشتم:
در جنگلی زیسته ام به نام دنیا
با احشامی زیسته ام بنام انسانها
در مسیری قد بگذاشته ام بنام بی انتها
به سرنوشتی دچارم بنام زستیز
روزی که این شعر را می نوشتم خیلی از آدمها را شبیه به جانوران می دیدم و ناامید بودم از اینکه آنها تغییری در مرام و مسلک خود ایجاد کنند. راه می رفتم و مدام با خود زمزمه می کردم:" آنکه قوی است می ماند و آنکه ضعیف است می میرد."
از خودم می پرسیدم:" می خواهی از کدامین دسته باشی؟ آدمهای ضعیف یا قوی؟ می خواهی بمانی یا بمیری؟"
روزهای سختی بود. می دانید که در روزهای سخت، امیدوار و خوشبین بودن چندان کار آسانی نیست. انگار دنیا روی سر آدم خراب می شود و هیچ جا روزنه ای از نور پیدا نیست. آدم می تواند آنقدر حالش بد باشد که نه تنها بقیه را حیوانهایی ببیند که همینطور دور و برش می گردند و دندانهای تیزشون را نشانش می دهند برای بلعیدنش، بلکه حتی خودش را هم یک حیوان می بیند . اما اگر آدم تصمیم بگیرد که قوی باشد و خوراک نشود، در همان حال بد می گوید:" همه چیز درست می شود. دوباره حالم خوب خواهد شد. دوباره روی پاهایم خواهم ایستاد. زندگی اگر تو با من می خواهی سرناسازگاری بگذاری من سر ناسازگارت را می شکنم.
این روزها شاید چندان روزهای روشن و امیدوار کننده ای بنظر نرسد خصوصا با حرفهای ناامید کننده و یا تهدید کننده افرادی مثل خاتمی و یا احمدی مقدم. البته این حرفها چندان دور از انتظار نیست. وقتی پای قدرت در میان است و قدرت هر چه بیشتر کسب کردن، هر انسان حیوان صفت و بی جنبه ای حاضر است بخاطر حفظ قدرتش تن به هر خفت و خیانتی بدهد. آدمهای قدرت طلب و خار قدرت به هیچ چیز فکر نمی کنند بجز حفظ منافع و قدرت خود.
بیایید چراغ امید را در ذهن یکدیگر روشن نگهداریم و جزو آن دسته از افرادی نباشیم که بخود اجازه دهیم در این جنگل دنیا تسلیم قدرت بیمار جمهوری جنایت شویم. به قول سوئدیها آن کسی که در آخر می خندد بهتر می خندد. هیچ دولت جنایت کاری در هیچ دوره ای از تاریخ نتوانست ابدی بشود این امر شامل حال جمهوری جنایت هم می شود.
بجای ناامیدی وقت رسیدن به راه کارهای تازه است.
پیروزی از آن ماست. مردم خوب و شریف ایران هرگز نه از خون کشته های 31 سال پیش خواهند گذشت و نه از کشته شدن نداهای این ماههای اخیر.
1 Comments:
At 10:35 PM, سبز ِ سبز said…
سلام حمیرای عزیزم.واقعا حرفای دل منو زدی.خیلی خوشحالم که با وجود فیلتر شدن وبلاگت در ایران همچنان به نوشتن ادامه میدی و خوشحالتر از این که همچنان امیدواریم. این امیدواری بیهوده نیست و حتما نتیجه ای هم خواهد داشت. به امید پیروزی سبزها
Post a Comment
<< Home