خیال ِتشنه

Thursday, February 11, 2010

سرمای زمستان آخر جداییها و شروع وصل شدن ها

Götaplatsen
تظاهرات بیست و دو بهمن




یکپارچه شدن ایرانیهای یوتبری





11 Februari (22 Bahman)
Frihet, Självständighet , demokrati i Iran

برای یک بار هم که شده ما در مقابل دشمن مشترک مان متحد شدیم.

امروز یکی از بهترین روزهای زندگی من در خاک عاریه بود چرا که برای اولین بار شاهد گردهم آیی همه ایرانیها در کنار یکدیگر بودم. امروز هیچکس سخن از جدایی نگفت، هیچکس با خشم به دیگری نگاه نکرد و هیچکس خود را جدای از دیگری ندید. همه البته بجز مجاهدین خلق کنارهم بودیم، کمونیست ها، سلطنت طلب ها، دموکراتها، انجمن ها و همه و همه با هم یک صدا و یک نفس فریاد زدیم:" استقلال ، آزادی، مرگ بر دیکتاتور و..."

حدود دو هزار و پانصد ایرانی از میدان یوتاپلاتسن راهپیمایی کردیم تا مرکز شهر، میدان گوستاو آدلف. با هم شعار دادیم، با هم سرود سرآمد زمستان خواندیم و با هم یار دبستانی را فریاد کردیم.

بچه ها، بچه های ایران، بچه ها بچه های ناامید از رسیدن بهار، بهار آزادی در راه است چرا که حالا ما همه با هم هستیم برای سرنگون کردن این رژیم و برای دموکراتی در ایران.

زنده باد ایران، زنده باد ندای مردم ایران و زنده باد هر انسانی که در رابطه با مملکت و آزادی آن احساس مسئولیت می کند. دست همه گی درد نکند. خسته نباشید. می دانم سرما تا استخوانمان نفوذ کرده بود ولی با نفس های هم گرم شدیم و به آزادی باز هم نزدیکتر شدیم.



0 Comments:

«دوستان عزيزم لطفاً وقتی پيغام می‌گذاريد، نام و نشانی خودتان را هم ذکر کنيد.»

Post a Comment

<< Home