خیال ِتشنه

Monday, December 28, 2009

شام غریبان


دیشب تا ساعت دوازده شب همه خبرها را در سایت های مختلف مرور می کردم ، گریه می کردم ، فحش می دادم و نفرین می کردم. دخترم نگاهم می کرد و با گرفتن دستم در دستش دلداری می داد. نگاهی بهش کردم و گفتم :" آسان نیست دور از ایران باشی و این مصیبت ها را ببینی. آخر مگر این مردم بی گناه و ستمدیده چه بدی کرده اند که باید این همه مکافات از دست این دین پرستان دینار پسند بکشند. دلم می خواست تو ایران باشم و با این مردم داد بزنم ..."

خسته و غمگین با فریاد مظلومیت مردمم و تصویرهای خیابانهای خونین و به آتش کشیده شده به رختخواب رفتم. ناگهان خودم را در یک مراسم سوگواری دیدم مثل همیشه مکان ایران بود و مردمش از جاهایی مثل سوئد بود. با چند نفری نشسته بودم و گریه می کردم که دیدم همسایه ام که اهل هند است و چند ماه پیش خواهر و برادرش را در تصادفی در هند از دست داده بود ، آمد پیشم و تسلیت گفت. او را در آغوش گرفتم و آنقدر گریه کردم که حالت بی هوشی بهم دست داد. مردمی که در اطرافم در رفت و آمد بودند می گفتند که خودت را نگه دار تازه اول کار است. بلند شدم و با خود زمزمه می کردم که هنوز خیلی کارها هست که باید بشود. زنی که از طرفم رد می شد گفت:

" امشب اینجا می مانی؟"

چشمهایم را با سر آستینم خشک کردم و با بغض گفتم که باید از اینجا بروم. او گفت :

" کجا؟ چرا اینجا نمی مانی که با بقیه عزاداری کنی؟"

همینطور که گریه می کردم و از گریه به هق هق افتاده بودم گفتم:"

باید برم وگرنه از دست می روم. هنوز خیلی کار دارم و حالا وقت از دست رفتن نیست."

صبح که از خواب بیدار شدم فقط در یک فکر بودم و آن هم پشتیبانی هر چه بیشتر از این مردم مبارز به طریق هایی که لزومی نیست نامی در اینجا آورد. آنهایی که خیال تشنه را می شناسند می دانند که برای مردمم خصوصا مردمی که از طبقه خودم هستند از هیچ کاری کوتاهی نخواهم کرد .

شعارهایی که دیروز داده شد خود حاکی از پیشرفت بیشتر مردم در راهی که است که هفت هشت ماه پیش آغازگر آن بودند :

"اين ماه ماه خونه، بسيجي سرنگونه" ، "مرگ بر ديكتاتور" ، "منتطري مظلوم آزاديت مبارك" ، "ديكتاتور ديكتاتور، منتظري زنده است" ، "از خون جوانان وطن لاله برآمد، علم دار نيامد" ، "شده كفن بپوشم، وطن نميفروشم" ، "يا حسين ميرحسين"، "خامنه اي يزيد شد، روي يزيد سفيد شد"، "نترسيد نترسيد ما همه باهم هستيم" ، "الله اكبر" ، "تا خون در رگ ماست، بسيجي دشمن ماست" ، "مرگ بر خامنه اي" و .. ."

ما چه در داخل و چه در خارج عزم خود را جزم کرده ایم که برای نابودی این نظام دست در دست هم و گام به گام یکدیگر پیش رویم.

پایدار باشید. پیروزی نزدیک است.

0 Comments:

«دوستان عزيزم لطفاً وقتی پيغام می‌گذاريد، نام و نشانی خودتان را هم ذکر کنيد.»

Post a Comment

<< Home