خیال ِتشنه

Saturday, June 04, 2005

" پاسخ به نسیم بهار"

گرامی دوست اگر صبر می کردی و حکایت سفر به ایران را تا آخر می خواندی و سپس پاسخ می دادی بهتر بود. من برای اینکه از حقیقت یک جامعه ای سخن بگویم نیاز دارم از سطح آن جامعه سخن را آغاز کنم تا به عمق آن برسم.
من آنچه را که در ایران دیدم و لمس کردم را نمی توانم بی مقدمه فقط بر صفحه وبلاگ بیاورم.
حضور ماهواره، حضور اینترنت، حضور مدرنیته و حضور برنامه های آمریکایی تنها ایران را به مخاطره نینداخته است بلکه دنیا را مورد تهدید خود قرار داده است. اما دیر یا زود آدمهای روی کره زمین فکری برای سلامت روح و روان خود در این باره خواهند کرد . همین الان در کشور سوئد شاهد یک سری بحثها در این باره هستم و می بینم که مردم و دولت به فکر افتاده اند .

در ارتبا ط با جوانها باید بگویم که جوانها در همه جا دنیا همیشه نیرویی تازه بوده اند که گرایش به تجدد و تغییر در شرایط حاکم داشته اند بسیاری از جوانان سنت شکن هستند و هر کاری می کنند برای نوآوری و رهایی از سنتها. مانتو تنگ و آرایشهای آنچنانی محصول ماهواره نیست. جوان تنوع طلب است. نمی تواند خود را در جل سیاهی به نام مانتو حبس کند. از قدیم و الایام زنها سرمه به چشم می کشیدند و به آرایش خود می پرداختند. مردان هم به سهم خود به آرا پیرا کردن خود می پرداختند .
تغییراتی که در ایران پیش آمده است از ظاهر آن بگیر تا باطن نمی تواند فقط دسترنج مردم ایران باشد. حداقل هزاران ایرانی از اقسا نقاط دنیا هر سال به ایران سفر می کنند. از تازه به دوران رسیده هایش که بگذریم هستند کسانی که تجربه و دانش خود را با مردم ایران و مردم ایران با آنها قسمت می کنند فکر نمی کنی تبادل اندیشه، نظر و تجربه انسانها را کاملتر می کند و سبب بروز تغییراتی می شود؟ فکر نمی کنی تهرانی که امروز چهره اروپا را بخود گرفته است الگو از اروپا داشته است. برج میلاد در تهران عجیب مرا به یاد برج ایفل در پاریس می اندازد. پارک پردیس در غرب تهران دقیقا کپی از پارک کاخ جنگلی شهر یوتبری است. دولت ایران بخوبی در خیلی از زمینه ها از خارج الگو برداشته است. از نرخ جریمه پارکینگ بگیر تا چیزهای دیگر. البته حتما یک شهردار خوب، یک وزیر دلسوز و...در بین هزار آدم مفتخور و دزد پیدا می شود. آیا می شود چنین واقعیتی را انکار کرد؟ خاک ایران طلاست. این را از روی حس ناسیونالیستی خود نمی گویم. آن خاک گنجینه ای است برای کاشت و برداشت. با ثروتی که ایران دارد می بایست ایران عروس خاورمیانه می شد نه دبی. اما متاسفانه هرگز حاکمی نیامد که دلسوز واقعی آن خاک باشد. هر که آمد کیسه جیب خود را گشادتر کرد و جیب آن مردم ستمدیده را سوراخ.
گرامی دوست موج ماهواره و اینترنت می آید و می رود اما دریا روزی به آرامش خواهد رسید. آن گرد و غباری که شما از آن سخن می گویی با گذشت زمان از چهره هر جامعه ای پاک می شود. منتظر بقیه حکایت ایران باش (چنانچه مایلی)

با سپاس

1 Comments:

«دوستان عزيزم لطفاً وقتی پيغام می‌گذاريد، نام و نشانی خودتان را هم ذکر کنيد.»

  • At 6:47 AM, Anonymous Anonymous said…

    سلام حميراي عزيز

    پاسخ را با يادداشتي در وبلاگ ارائه نموده ام اميدوارم كه زمان فرصت دهد و ومن را از لطف خود بهره مند فرماييد.موفق و شاد باشيد

     

Post a Comment

<< Home