سیاست سیاه دموکراسی
این روزها بیشتر از همیشه روزنامه یوتبری پستن(یکی از روزنامه های سوئدی)از وضعیت غم انگیز پناهجوها و سیاست سیاه دولت سوئد در ارتباط با آنها می نویسد.
بیش از ده هزار پناهجوی مخفی در سوئد زندگی می کنند، حدود 150 کودک و نوجوان سخت بیمارند و از طریق سون تغذیه می شوند. کودکی که در حالت کما بسر می برد و در بیمارستان بستری است خبر ردی درخواست پناهجویش از سوئد را توسط نامه ای که به مادرش داده می شود، می گیرد.
دو حزب (سوسیال دموکراسی و میانه رو) تنها احزابی هستند که با اقامت این 150 نفر مخالفت کرده اند، چرا؟ زیرا آنها معتقدند این امکان وجود دارد که پدر و مادرهای پناهجویی از این قضیه سو استفاده کنند و برای دریافت اقامت، کودکان خود را گرسنگی دهند و...
حال باید از این دولت شریف که سنگ حقوق بشر را هم بسیار به سینه می زند پرسید: چند درصد از شما که در مجلس نشسته اید به اصول کذایی حزب خود احترام گذاشته اید؟ چند درصد از شما پرپر شدن هزاران کودک، نوجوان، و جوان مهاجر و یا سوئدی را دیده اید و خم به ابرو آورده اید؟ چند درصد از شما صدها پا پتی و الکلی را در کوچه پس کوچه های خود دیده و ارج گذاشته اید؟ چند درصد از کارکنان شما در مدرسه، اداره سوسیال ، صلیب سرخ و...به حقوق بچه ها ، نیازمندان و...احترام گذاشته و به آنها رسیده گی کرده اید، که احتمال سوءاستفاده، سوء تعبیر و سوء تفاهم پناهجوها را می دهید؟
چون جان در بدن
سایه به سایه مان می آیند!
در ذهن نطفه دو رنگ
در ذهن بچه مهاجر
در جیبها
و در اتاقهامان
کت شلواریهای شیاد و شیک!
کت دامنی های خوش صورت و خشک!
آراستگان به زینت حقوق بشر
با نگاه دو پهلو
و لبخندهای دو رویه خود
فریب مان می دهند
غارت مان می کنند
در هر کجا
........
بخشی از یک شعر از دفتر" رقص غروب"
بیش از ده هزار پناهجوی مخفی در سوئد زندگی می کنند، حدود 150 کودک و نوجوان سخت بیمارند و از طریق سون تغذیه می شوند. کودکی که در حالت کما بسر می برد و در بیمارستان بستری است خبر ردی درخواست پناهجویش از سوئد را توسط نامه ای که به مادرش داده می شود، می گیرد.
دو حزب (سوسیال دموکراسی و میانه رو) تنها احزابی هستند که با اقامت این 150 نفر مخالفت کرده اند، چرا؟ زیرا آنها معتقدند این امکان وجود دارد که پدر و مادرهای پناهجویی از این قضیه سو استفاده کنند و برای دریافت اقامت، کودکان خود را گرسنگی دهند و...
حال باید از این دولت شریف که سنگ حقوق بشر را هم بسیار به سینه می زند پرسید: چند درصد از شما که در مجلس نشسته اید به اصول کذایی حزب خود احترام گذاشته اید؟ چند درصد از شما پرپر شدن هزاران کودک، نوجوان، و جوان مهاجر و یا سوئدی را دیده اید و خم به ابرو آورده اید؟ چند درصد از شما صدها پا پتی و الکلی را در کوچه پس کوچه های خود دیده و ارج گذاشته اید؟ چند درصد از کارکنان شما در مدرسه، اداره سوسیال ، صلیب سرخ و...به حقوق بچه ها ، نیازمندان و...احترام گذاشته و به آنها رسیده گی کرده اید، که احتمال سوءاستفاده، سوء تعبیر و سوء تفاهم پناهجوها را می دهید؟
چون جان در بدن
سایه به سایه مان می آیند!
در ذهن نطفه دو رنگ
در ذهن بچه مهاجر
در جیبها
و در اتاقهامان
کت شلواریهای شیاد و شیک!
کت دامنی های خوش صورت و خشک!
آراستگان به زینت حقوق بشر
با نگاه دو پهلو
و لبخندهای دو رویه خود
فریب مان می دهند
غارت مان می کنند
در هر کجا
........
بخشی از یک شعر از دفتر" رقص غروب"
13 Comments:
At 11:47 AM, Anonymous said…
Salaam Homeira aziz,
In ham yeki az vagheiyat haa ye Suede va keshvar haay-e panaahande-pazir ast!na?...in jaa hastim baayad zendegi konim,aamouzesh dahim va biyaamouzim va aamoukhte haa ye maan raa enteghaal dahim. Vali didan-e tamaam-e vagheiyat haa niyaaz be kankaash-e bishtari daarad. Baa Kvinnor För Fred, baraay-e in bache haa talaash mikonim...baayad kaari kard! Homeira aziz, moteassefaan-e dolat haa, baa eghtessad saro kaar daarand naa mesl-e maa baa adabiyaat, honar va hoghough-e bashar! va midaanand ke maa " Az bad-e haadesse...aamadeim!" vali masale-shaan nist!! Dastat dard nakonad va paydaar baashi.
Baa dousti
Yasseman
At 9:43 PM, Anonymous said…
حمیرای عزیز سلام. چند روزی بدون اینترنت بودم و برای همین انتشار کتاب جدیدت را باید اینقدر دیر تبریک بگویم ولی می دانم که شعر و کتاب هیچوقت قدیمی نمی شوند. بیشتر شعرهایت مایه ی مهاجرت بخودشان گرفته است؟ یادم هست که داستانهای کوتاه نسیم خاکسار را در فصلنامه ی کانون نویسندگان می خواندم. مایه، مایه ی مهاجرت شده است. طبیعی تر از این نمی شود. من لذت می برم ولی نمی توانم آه خودم را پنهان کنم.
کاش این واژه های زیبا امکان الهام و سیراب شدن از زمین بومی را داشت.
باز هم تبریک بخاطر کتابت و چه خوب که می نویسی.
پویا
At 7:45 AM, Anonymous said…
با نگاه دو پهلو
و لبخندهای دو رویه خود
فریب مان می دهند
غارت مان می کنند!!! . ..
تبریک میگم تولد شیرین چهارمین فرزندتو !!! . . . شاد باشی
At 10:08 PM, Anonymous said…
سلام . به موضوع مهمی اشاره کردین...÷ایدار باشین.
At 1:50 PM, Anonymous said…
سلام
اين كه تازگي نداره ! ازاون زماني كه جمعيت در اين كره خاكي گسترش پيدا كرده عده اي قرباني رشد و فناوري بودند و انسان هاي به اصطلاح مترقي به واسطه همين قرباني ها پله هاي ترقي را طي كرده اند و در هر برهه از زمان هم كه احساس خطر كرده اند با تهيه اصول و قوانين متناسب با خود سعي در متمدن جلوه دادن خود بودند و ديگران را متوحش قلمداد مي كردند و اين قوانين را افساري براي كنترل آنها قرارميدادند./موفق باشيد
At 3:52 PM, Anonymous said…
با خواندن اين شعر زيباي تو به ياد جمله اي از سلمان رشدي افتادم:
سرنوشت مهاجر اين است كه از تاريخ واكنده شود كه عريان و برهنه جلوي چشمان ريشخندآميز كساني بايستد كه سر و روي خودشان زيبنده و آراسته است. لباس زربفت تداوم را دارند و ابروان تعلق را...
راستي بگو كتابت را در آلمان چگونه مي توانم تهيه كنم.
At 6:40 PM, Anonymous said…
حميراي عزيزم سلاممممم ... آنقدر آزاده اي كه به انسانيت ات رشك ميبرم و از فرط هيجان اين زنده دلي ات به آن غبطه ميخورم .. حميرا جان خيلي خيلي خوشحالم كه اين روحيه ي بزرگواريت براي من هميشه جاي تحسين و اميدواري دارد . شعر انتهايي ات آنقدر گويا و برنده است كه شيفته ي آن ميشويم و به وجود زني چون تو افتخار ميكنيم كه همچون سرو هميشه آزاده اي ! .. خيلي ارادت . قربانت ....رضا
At 3:57 PM, arash said…
زجر
اندوه
درد
انزجار
هول
حسرت
یاس
هراس
چرک
فحشا
نکبت
جنون
انزوا
خشم
کینه
دق
....و دنیای ما هنوز پا برجاست.
At 10:16 PM, Anonymous said…
به خود ِ خويش بازگرد و در خويشتن بنگر . و اگر ببينی که زيبا نيستی ؛ همان کن که پيکر تراشان با پيکر می کنند . هر چه زيادی است بتراش و دور بيانداز . اينجا را صاف کن و آنجا را جلا بده . کج را راست کن و سايه را روشن ساز و ... از کار خسته مشو
At 11:20 AM, فرزاد said…
حميرا عزيز درود بر شما
از اينكه به اين حقير توجه دارين و گه گداهي به كلبه ما سر ميزنين و خسته نباشيدي ميگوئيد و ما را شاد ميكنيد ، سپاسگزارم .مطلب جديدت را خواندم و فردا با اجازه شما به آن لينك خواهم داد .دوست دارم در باره سوئد بيشتر بدانم .پاينده باشي .
At 12:42 PM, Anonymous said…
سلام //
دشواری زندگی شما این است که زمان گذشته تان با جامعه ای و زمان
حالتان در جامعه ای دیگر//ظاهرا ساده است ولی انسان موجودی است مثل محور اعداد صحیح //نصف بزرگش در گذشته و نصف اندکش در وسط و نصف دیگرش در آینده //ولی باید زیست .
نادر
At 11:37 AM, Anonymous said…
سلام.وبلاگ بسیار جالبی دارین.اگه موافق باشین می تونیم تبادل لینک کنیم؟!موفق باشید.
At 11:38 AM, Anonymous said…
سلام.وبلاگ بسیار جالبی دارین.اگه موافق باشین می تونیم تبادل لینک کنیم؟!موفق باشید.
Post a Comment
<< Home