مقدمه ای برای شروعی دیگر
دوست بسیار خوبم نادر از من خواسته بود که در کنار کارهای ادبی به مباحث نظری، تجربی و علمی خود هم بپردازم. پیش از این سعی کرده بودم در قالب شعر، مقاله و داستان این کار را انجام دهم. با پیشنهاد نادر عزیزم پس از این سعی خواهم داشت در حد توانم هر آنچه می توانم و به شیوه ای دیگر به تصویر بکشم. لازم است پیشاپیش به خوانند گان عزیز بگویم که با نوشته های جدیدم به هیچ عنوان قصد قضاوت، به رخ کشیدن دانش خود و یا نادیده گرفتن دانش مردم در هر نقطه این دنیا که زندگی می کنند و ندارم.
دانش من در مورد مردم ایران دانشی است که بیشتر به 15 سال پیش برمی گردد. آنچه هم که در اینجا و آنجا خوانده ، دیده و یا شنیده ام هرگز نمی تواند برابری کند با دانش آن مردمی که در دل آن آتش زیسته اند. پس اگر نظری را خواندید که با تجربه و شناخت شما همخوانی نداشت مرا متهم به کج اندیشی و...نکنید.
پس از سالها زندگی در این مرز و بوم به این نتیجه رسیده ام که آدمی به هر کجای این دنیا که کوچ کند تنها زمانی می تواند به یک آرامش و امنیت نسبی برسد که پیش از تجزیه و تحلیل هر رفتاری به نقد خویش و خویشتن خویش بپردازد. اگر آدمی توانست اندیشه و شخصیت خود را با دریافت دانشهای علمی و روانشناسی به محاکمه بکشد و پس از آن خود را از انتظارها عریان کند تازه توانسته با یک نگاه روشن از کوله بار غمهای خود بکاهد و پیش بسوی زندگی رود که روشنای اش بیش از تاریکی است.
اگر دنیا شعر از مولوی، حافظ، سعدی و... در کوله بار ذهن خود داشته باشیم و به رشد شخصیت خود با یک نگاه منطقی نپردازیم همه این شعرها یاوه می شوند و بی مایه..
تا بعد
دانش من در مورد مردم ایران دانشی است که بیشتر به 15 سال پیش برمی گردد. آنچه هم که در اینجا و آنجا خوانده ، دیده و یا شنیده ام هرگز نمی تواند برابری کند با دانش آن مردمی که در دل آن آتش زیسته اند. پس اگر نظری را خواندید که با تجربه و شناخت شما همخوانی نداشت مرا متهم به کج اندیشی و...نکنید.
پس از سالها زندگی در این مرز و بوم به این نتیجه رسیده ام که آدمی به هر کجای این دنیا که کوچ کند تنها زمانی می تواند به یک آرامش و امنیت نسبی برسد که پیش از تجزیه و تحلیل هر رفتاری به نقد خویش و خویشتن خویش بپردازد. اگر آدمی توانست اندیشه و شخصیت خود را با دریافت دانشهای علمی و روانشناسی به محاکمه بکشد و پس از آن خود را از انتظارها عریان کند تازه توانسته با یک نگاه روشن از کوله بار غمهای خود بکاهد و پیش بسوی زندگی رود که روشنای اش بیش از تاریکی است.
اگر دنیا شعر از مولوی، حافظ، سعدی و... در کوله بار ذهن خود داشته باشیم و به رشد شخصیت خود با یک نگاه منطقی نپردازیم همه این شعرها یاوه می شوند و بی مایه..
تا بعد
4 Comments:
At 1:37 AM, Anonymous said…
باد پائيزي اگر برگ و باري به گلستان نگذاشت// باغبان را غم نيست //چونكه او مي داند // ريشه ها در خاكند //ريشه ها منتظر بارانند//
At 7:12 PM, Anonymous said…
حمیرای عزیز،جالب نوشتی....به خصوص جمله ی آخرت واقعاً پر معنا بود. توصیه ی نادر رو گوش کن و بیشتر در این باره بنویس.شاد باشی،امیر
http://www.20six.co.uk/amir78
At 8:03 PM, Anonymous said…
سلام . گذری داشتم در این همسایگی. خوشحال شدم/ بهت بگم که خوب مینویسی
موفق باشی
At 1:08 PM, Anonymous said…
عطش این خیال را چه باک اگر که کژ پندارند نهاده ها و ناله های بیمناک؟ ـ خواهم خواند، همراه و دانش آموز
Post a Comment
<< Home