بازماندگان زلزله بم
هفته بدی بود. همه سر در گریبان. در غربت تلخ خودخواهی به دروغ لبخند زدیم تا مبادا فرا رسیدن سال نو را بر کام دوستانی که هیچ تجربه ای از طعم تلخ جنگ. انقلاب. زلزله . سیل و... ندارند تلخ کنیم. صدای قهقهه کودکان . نوجوانان و جوانان از منفجر شدن فشفشه ها در رنگهای بنفش. آبی. قرمز میان آویزه های یخ و برف آسمان پیچید و رقصید اما بغض و گریه های ما درکنج خانه و درونمان چه غریبانه و بی صدا نعره ها کشید و سوخت.
هنوز بعد از گذشت بیش از 14 سال جنگ ایران و عراق با شنیدن صدای هواپیما. چند ترقه و...بی اختیار کنج دیواری پناه می گیرم و وجودم پر از دلهره می شود. این روزها هر روز از خود پرسیده ام در چه حال و هوایی بازماندگان زلزله بم هستند؟ آیا هنوز زمین زیر پاهای کودکان بی پناه می لرزد؟ آیا آن پدر پیر که همه دارایی اش چند فرزند و چند نوه بود هر نیمه شب سر از بالین درد برمی دارد و در خاموشی شب پی آنها می گردد؟ حالا که پاهای نویسندگان.سیاسی ها.روزنامه نگاران و... در زندان غربت در زندانی که خالقش دولتمردان شریف مومن هستند زنجیر است چه کسی تسلی خاطرکودکان. خواهران و برادران بی پناه ما خواهد بود؟ آیا امکاناتی که از هر گوشه دنیا برای آنها فرستاده می شود به دست آنها خواهد رسید؟ یا اینکه سر از جیبهای ملاها و بازارهای سیاه درمی آورد؟
از گوشه و کنار (این رادیو و آن رادیو و...) بسیار می شنوم و می بینم که از آنچه که فرستاده شده تنها بخش ناچیزی از آن به دست آن بیچاره بازماندگان رسیده است ( اغلب سهم آنان یک بیل برای دفن عزیزان خود بوده است یا یک پتو ...).از آنهایی که حتی از مرگ هزاران نفر به خود نمی آیند و مرگ را فقط برای همسایه آرزو می کنند که متاسفانه هیچ امیدی نمی شود داشت. چرا که به نظر می آید همچون لاشخورها و کرکسها فقط در انتظار آخرین لحظه زندگی آنان بوده و هستند.اما از بقیه انتظار دیگری می رود. روی سخن من به انسانهای شریف آن مرز و بوم است شما که هرگز روحتان به گنداب خودخواهی و زیاده خواهی آلوده نشده است. از شما می خواهم در این روزها مرهمی بر زخم آن عزیزان باشید . به جای ما آغوش گرمی برای کودکان بی پناه برای مادران داغدار و پدران معصوم مان باشید.
ما را در جریان فعالیتهای خود قرار بدهید و به ما بگویید که از دست ما چه برمی آید و... ما هر یک به سهم خود بطور فردی یا گروهی کمک مالی کرده ایم. اما اگر کمک فکری. روحی و...لازم باشد دریغ نخواهیم کرد. دست گرم و محبت آمیز شما را به گرمی می فشارم و برای شما بهترین ها را آرزومندم.
زمانه قرعه نو می زند به نام شما
خوشا شما که جهان می رود به کام شما
درین هوا چه نفسها پر آتشست و خوشست
که بوی عود دل ماست در مشام شما
تنور سینه سوزان ما به یاد آرید
کز آتش دل ما پخته گشت خام شما
زمان به دست شما می دهد زمام مراد
از آنکه هست به دست خرد زمام شما
(بخشی از شعر ه-ا-سایه)
هنوز بعد از گذشت بیش از 14 سال جنگ ایران و عراق با شنیدن صدای هواپیما. چند ترقه و...بی اختیار کنج دیواری پناه می گیرم و وجودم پر از دلهره می شود. این روزها هر روز از خود پرسیده ام در چه حال و هوایی بازماندگان زلزله بم هستند؟ آیا هنوز زمین زیر پاهای کودکان بی پناه می لرزد؟ آیا آن پدر پیر که همه دارایی اش چند فرزند و چند نوه بود هر نیمه شب سر از بالین درد برمی دارد و در خاموشی شب پی آنها می گردد؟ حالا که پاهای نویسندگان.سیاسی ها.روزنامه نگاران و... در زندان غربت در زندانی که خالقش دولتمردان شریف مومن هستند زنجیر است چه کسی تسلی خاطرکودکان. خواهران و برادران بی پناه ما خواهد بود؟ آیا امکاناتی که از هر گوشه دنیا برای آنها فرستاده می شود به دست آنها خواهد رسید؟ یا اینکه سر از جیبهای ملاها و بازارهای سیاه درمی آورد؟
از گوشه و کنار (این رادیو و آن رادیو و...) بسیار می شنوم و می بینم که از آنچه که فرستاده شده تنها بخش ناچیزی از آن به دست آن بیچاره بازماندگان رسیده است ( اغلب سهم آنان یک بیل برای دفن عزیزان خود بوده است یا یک پتو ...).از آنهایی که حتی از مرگ هزاران نفر به خود نمی آیند و مرگ را فقط برای همسایه آرزو می کنند که متاسفانه هیچ امیدی نمی شود داشت. چرا که به نظر می آید همچون لاشخورها و کرکسها فقط در انتظار آخرین لحظه زندگی آنان بوده و هستند.اما از بقیه انتظار دیگری می رود. روی سخن من به انسانهای شریف آن مرز و بوم است شما که هرگز روحتان به گنداب خودخواهی و زیاده خواهی آلوده نشده است. از شما می خواهم در این روزها مرهمی بر زخم آن عزیزان باشید . به جای ما آغوش گرمی برای کودکان بی پناه برای مادران داغدار و پدران معصوم مان باشید.
ما را در جریان فعالیتهای خود قرار بدهید و به ما بگویید که از دست ما چه برمی آید و... ما هر یک به سهم خود بطور فردی یا گروهی کمک مالی کرده ایم. اما اگر کمک فکری. روحی و...لازم باشد دریغ نخواهیم کرد. دست گرم و محبت آمیز شما را به گرمی می فشارم و برای شما بهترین ها را آرزومندم.
زمانه قرعه نو می زند به نام شما
خوشا شما که جهان می رود به کام شما
درین هوا چه نفسها پر آتشست و خوشست
که بوی عود دل ماست در مشام شما
تنور سینه سوزان ما به یاد آرید
کز آتش دل ما پخته گشت خام شما
زمان به دست شما می دهد زمام مراد
از آنکه هست به دست خرد زمام شما
(بخشی از شعر ه-ا-سایه)
<< Home