اميد مسموم
چرا باید هراسید
چرا باید هراسید
از آن روزی
که او و آنها پرتاب کنند
روح معصوم عشق را
از بلندای امید
امید مسموم
امید آغشته به دروغ
امید پست فاحشه
به قعر ناامیدی
ناامیدی پاک
ناامیدی مملو از صداقت
ناامیدی سرشار از عشق
چرا به آغوش گرم جرات بگویی. نه؟
وقتی از آغوش دروغ
بوی کافور
بوی اسارت
بوی خودخواهی منفور
بوی خودشیفتگی بی پایان
و بوی خیس مرگ برمی خیزد
سجده کن
سجده کن
نازنین من
به پای معصوم خلوت خود
به پای باطن پاک
سجده کن
سجده کن
به توان زخمی
ای پاهای شکسته از صبر
ای دستهای خسته از تکرار درد
ای روح مملو از باور
( 031207 حمیرا طاری)
برای یک دوست هنرمند
چرا باید هراسید
از آن روزی
که او و آنها پرتاب کنند
روح معصوم عشق را
از بلندای امید
امید مسموم
امید آغشته به دروغ
امید پست فاحشه
به قعر ناامیدی
ناامیدی پاک
ناامیدی مملو از صداقت
ناامیدی سرشار از عشق
چرا به آغوش گرم جرات بگویی. نه؟
وقتی از آغوش دروغ
بوی کافور
بوی اسارت
بوی خودخواهی منفور
بوی خودشیفتگی بی پایان
و بوی خیس مرگ برمی خیزد
سجده کن
سجده کن
نازنین من
به پای معصوم خلوت خود
به پای باطن پاک
سجده کن
سجده کن
به توان زخمی
ای پاهای شکسته از صبر
ای دستهای خسته از تکرار درد
ای روح مملو از باور
( 031207 حمیرا طاری)
برای یک دوست هنرمند
0 Comments:
Post a Comment
<< Home