خیال ِتشنه

Sunday, November 16, 2003

باطبی

امشب با زن هنرمندی صحبت می کردم که ذرات وجودش مملو از عشق و انسانیت است- او در سن بیست و اندی دکتری خود را در زمینه تتاتر گرفت و به عنوان استاد مشغول به کار در یکی از دانشگا ه های تهران شد- اما بعد از انقلاب فرهنگی اخراج و آواره خارج کشور شد- این توضیح کوتاه را به این خاطر دادم که خوانندگان عزیز منظورم را از هنرمند بودن او بهتر بگیرند- می دانم که اگر او بفهمد حتی این چند کلمه را درباره اش نوشته ام تیکه بزرگم گوشم خواهد بود. چرا که او برعکس خیلی از آدمها که از صبح تا شب به جای کار کیفیت دار کردن. کارشان شده خودپرستی و--. بسیار فروتن و ساکت است- باری من این ریسک را به جان خریدم تا کمی از او بگویم و از دل نگرانی که او نسبت به اشخاصی چون احمد باطبی و امثالهم دارد- این بانوی مهر و انسانیت امشب می گفت:" چرا کسی از او نمی گوید و نمی نویسد- می دانی خانواده باطبی دارد دیوانه می شود- انگار او را ربوده اند---"
گفتم صدای پدرش را از رادیو پزواک شنیدم- پدرش با صدای محزون و ملتمسانه اش می گفت:" خواهش می کنم شما که در خارج زندگی می کنید صدای مرا به گوش جهانیان برسانید- اگر پسرم را بکشند اگر---"
نگران نباش عزیزم - خیلی ها دارند از او می گویند و می نویسند- به غیر از سیاسی ها هنوز چند تایی نویسنده. شاعر و---داریم که امثال او را به فراموشی نسپارده اند و همه هم و غمشان خود و---نیست- حتما یک راهی برای پیدا کردن او پیدا خواهیم کرد- ساکت نمی نشینیم-
گفت:" بیچاره پدرش- پدرش گفته است اگر مویی از سر پسرم کم شود خود را آتش خواهیم زد--اگر می توانستم اگر می توانستم--"
گاهی نمی توانم بفهمم چطور یک انسانی مثل این بانو اینطور برای آزادی . از دست رفتن یک انسان و احترام به عقاید افرادی چون او اینگونه نگران است و انسانی دیگر آنقدر غرق در خودشیفتگی است که هیچکس جز خود را نمی بیند تا سخنی بگوید و یا حرکتی کند- بیایید نسبت به هم کمی متفاوت تر برخورد کنیم-

1 Comments:

«دوستان عزيزم لطفاً وقتی پيغام می‌گذاريد، نام و نشانی خودتان را هم ذکر کنيد.»

  • At 1:19 AM, Anonymous Anonymous said…

    سلام و عرض ارادت من را به این بانوی بزرگوار برسانید
    از لطف شماهم سپاسگزارم
    احمد باطبی
    info@ahmadbatebi.net

     

Post a Comment

<< Home