پسرک خيال
دو شعر از حمیرا طاری
بگذار پسرک خیال تو
بر اسب وحشی تمدن بنشیند
و در جاده های معرفت بتازد
با تو هستم
بگذار از پیله تاریک تعصب. رها شوم
و روح کلامم
پوست بیندازد با زمان خود
(برای تو عزیزم)
نگاه دخترک کولی را
از واپسین کوچه های پاریس می شناسم
یاسمنی که باد
سرزمین خیالش را ربود
کولی من
بغض وازه هایش را
پشت گریه های سبزش پنهان می کند
فریاد زخمی اش را
پشت لبخند هایش
ای کاش می توانستم
ای کاش می توانستم
سکوتم را
به بغض هایش بیاویزم
و او را از باد بربایم
(برای یاسمن تورنگ )
بگذار پسرک خیال تو
بر اسب وحشی تمدن بنشیند
و در جاده های معرفت بتازد
با تو هستم
بگذار از پیله تاریک تعصب. رها شوم
و روح کلامم
پوست بیندازد با زمان خود
(برای تو عزیزم)
نگاه دخترک کولی را
از واپسین کوچه های پاریس می شناسم
یاسمنی که باد
سرزمین خیالش را ربود
کولی من
بغض وازه هایش را
پشت گریه های سبزش پنهان می کند
فریاد زخمی اش را
پشت لبخند هایش
ای کاش می توانستم
ای کاش می توانستم
سکوتم را
به بغض هایش بیاویزم
و او را از باد بربایم
(برای یاسمن تورنگ )
0 Comments:
Post a Comment
<< Home