سرزمين موعود
بخشی از شعرخانم ادیت سودرگران
ترجمه: اسد رخساریان
دلتنگم به خاطر سرزمینی که نیست
دریغا از آنچه هست خسته ام که چیزی طلب کنم
ماه نقره نشان با من. از سرزمین موعود می گوید
آنجا که همه آرزوهای ما جامه وصل می پوشند
آنجا که همه زنجیرهای ما فرو می شکنند
آنجا که پیشانی زخمی خویش را
در شبنم ماه می شوییم
زندگی من خیالی گذران بود
من اما چیزی یافته ام
چیزی را واقعا فتح کرده ام
راهی را به سوی سرزمین موعودم.
ترجمه: اسد رخساریان
دلتنگم به خاطر سرزمینی که نیست
دریغا از آنچه هست خسته ام که چیزی طلب کنم
ماه نقره نشان با من. از سرزمین موعود می گوید
آنجا که همه آرزوهای ما جامه وصل می پوشند
آنجا که همه زنجیرهای ما فرو می شکنند
آنجا که پیشانی زخمی خویش را
در شبنم ماه می شوییم
زندگی من خیالی گذران بود
من اما چیزی یافته ام
چیزی را واقعا فتح کرده ام
راهی را به سوی سرزمین موعودم.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home