خیال ِتشنه

Thursday, November 13, 2003

مرداب

شعری از دفتر عطر پاییز
حمیرا طاری
این شعر در رابطه با مردانی سروده شده که با وجود سن بالای خود(حداقل 15 سال اختلاف سن) . داشتن چند فرزند و پشت سر گداشتن چند ازدواج و طلاق به سراغ دخترهای جوان کشورمان برای ازدواج می روند- متاسفانه بسیاری از این مردان با تحت فشار قرار دادن این زنهای جوان در کشور میزبان و محروم کردن آنها از جامعه میزبان و---آنها را مورد آزار و شکنجه خود قرار می دهند-

چگونه می توان باور کرد؟
چگونه می توان باور کرد؟
مردانی را که دهانشان عطر عدالت می دهد
و دستهایشان
دختران نوباوه را گردن می زند

چگونه می توان دل به نسیم صبحگاهی خوش کرد؟
وقتی قدرت طوفان و تندر می شود
تا از زمین نو کام بگیرد
و دهان پوسیده خود را جوان کند

چگونه می توان به عقل گفت:" خاموش!"
وقتی مرداب نیلوفر را
بر سر شانه های سیاه خود می نشاند
تا توان خود را به رخ اقاقی های زخمی بکشاند

چگونه می توان؟
چگونه می توان زرد شدن شکوفه های زندگی را دید
و تف و لعنت خود را سیلی نشد
بر سر مردانی که مردار زنان را دوست می دارند
(آخرین جمله برگرفته از یکی از اشعار شاعر معاصر زنده یاد احمد شاملو)

0 Comments:

«دوستان عزيزم لطفاً وقتی پيغام می‌گذاريد، نام و نشانی خودتان را هم ذکر کنيد.»

Post a Comment

<< Home