خیال ِتشنه

Saturday, May 13, 2006

بهار سوئد، بهار من

نمی دانم نام این خاک را چه نامی دهم که در خور آن باشد. گاه آنقدر سحرآمیز و با سرعت تغییر چهره و آب و هوا می دهد که آدم همینطور مات و مبهوت می ماند. انگار بیقرار است مثل روح من، مثل روح تو که در سکوت لبان خود در هزار حرف هزار ذره می شود و در هزار ذره جمع می شود.
درست تا چند روز پیش عریان عریان بود مثل تنهایی من، مثل تنهایی تو که در خلوت درد می سوخت و اثری از ذره ای روشنایی نمی دید تا لحظه ای از خلوت خود را با نور امید گرم کند. اما ناگهان با شنیدن اولین آواز و آهنگ طبیعت (پرواز و آواز مرغ های مهاجر، مرغ های دریایی...) شروع کرد به شکستن در جوانه و گل دادن در تن عریان خود، در یک روز، در یک روز آفتابی، روزی که من آنقدر دوستش می دارم و با آن احساس امنیت می کنم که دلم می خواهد آن روز ، روز وعدا من با زندگی باشد وعدایی که برای من دوباره زاده شدن است، دوباره به گل نشستن است.
هفته پیش در همین روز از دوستی پرسیدم": چونی؟" گفت": همه روز را با بهار بودم و در تماشای زایش آن و شکستن آن در زایش."
آنقدر به آن روز خوبش حسرت بردم که نگو و نپرس. احساس کردم یکی از بزرگترین و زیباترین لحظه های زندگی، آهنگ زندگی، و شعر زندگی را بی آنکه بخواهم از دست داده ام. یادم است آن روز صبح همه جا عریان بود و وقتی من عصر در راه خانه بودم همه جا پوشیده شده بود از رخت بهار، از رخت بیداری و از رخت زندگی. بهار این خاک بهاری سحرآمیز است مثل هر فصل دیگر آن. بهار شما چگونه است؟

صدایت در خاک نمور گور
هر نیمه شب
صدا می زند
من زنده بگور را

صدایم را می شنویی
چگونه در کفن عشق
نطفه می بندد
جوانه می زند
و در حسرت گل دادن
به میوه می نشیند؟

- صدایت را می شنوم، زخمی من
صدای تو
هر نیمه شب
در زخم من می پیچد
در گور من پچ پچ می کند.

شعری از دفتر رقص غروب

حمیرا طاری

12 Comments:

«دوستان عزيزم لطفاً وقتی پيغام می‌گذاريد، نام و نشانی خودتان را هم ذکر کنيد.»

  • At 1:17 AM, Anonymous Anonymous said…

    سلام بخدا وارد نیستم ولی فکر می کنم تو فا رسی همه چیز را میدانم وهرکسی نمی تواند بامن بحث کند دوست دارم ابی من

     
  • At 7:28 AM, Anonymous Anonymous said…

    حميراي نازنين...
    ............................................
    غم غربت ..غم هجرت
    همه جا حاكم نيست
    زندگي دهكده هايي دارد
    پر از رقصنده
    باز هم رقصنده
    و بهاراني سبز
    - از نزديك
    كه به مهماني من
    كه به مهماني تو
    كه به مهماني ما
    همچنان مي آيند
    من هميشه
    - هر بار

    به ظرافت به طراوت به قشنگي ي
    {بهاري} كه تن باغچه ي {خانه} ي مارا
    به بهاري ديگر
    با شكوه تر ...بهتر....عاشق تر
    خواهد برد
    سالها يي ست كه مشتاقانه
    باز مي انديشم...........
    ......................................................................
    ...................................

     
  • At 7:13 PM, Anonymous Anonymous said…

    سرچشمه تلخی هایم را بهار دانشین وجودت بارور کرد . زیباترین های بهار نثارتان باد ای همه خوبی

     
  • At 9:11 PM, Anonymous Anonymous said…

    چرا اینهمه ناامیدی صدایم را میشنوی ای زنده بگور

     
  • At 8:58 AM, Anonymous Anonymous said…

    با بررسی تکنیک توتولوژی در شعر به-روزم. پیپ قرمز

     
  • At 5:59 PM, Anonymous Anonymous said…

    آسمان آبی هست تو کمی سبز باش

     
  • At 10:16 PM, Anonymous Anonymous said…

    سلام دوست عزیز
    خوش بحالت که سوئد زندگی می کنی

     
  • At 9:53 AM, Anonymous Anonymous said…

    سلام حميراي عزيز..وبلاگ پروانه چند
    روزيه كه باز نميشه ارور ميده..علتتشو اگه
    ميدوني ..بهم بگو..ايام خوبي داشته باشي..

     
  • At 5:19 AM, Anonymous Anonymous said…

    هموطنان:چشم های مردم جهان به پرچم ومشتهاي گره خورده آذربايجان دوخته شده.آذربايحان:دراين لحظات حساس تاريخ امر خطير آزادی ملل ايران رابردوش تو انداخته.می دانم مثل هميشه از عهده اين مسئوليت خطير برخواهی آمد.هموطنان:پايه های رژيم قرون وسطائی به لرزه در آمده.بياری مردم قهرمان آذربايجان بشتابيد. سر اين مار زحم خورده را بايد داغون کرد.

    eskandar

     
  • At 9:55 AM, Blogger حميـرا said…

    با سلام
    دوستی پیامی زیبا آغشته به غصه گذاشته بود، نمی دانم چرا پاک شد. این وبلاگ من هم دارد دیوانه می شود مثل خود من.
    گرامی دوست اشکال باور کن از من نبود خودش پاک شد.
    در هر صورت پوزش

     
  • At 1:36 AM, Anonymous Anonymous said…

    حمیرا سلام بهاره ما تاریک است سر سبزی در زمانی که مردم درک ندارند قشنگ نیست جر احت خیلی عمیق است من هیچ زیبای را ندیدم جز ناله درد فقر گرسنگی چپاول این بهار ما است که نمی دانم چه میشه بهار شما زیباست نازنیین چون تو باور کن ..علیرضا خانی

     
  • At 1:42 AM, Anonymous Anonymous said…

    حمیرا من تمام حرفهایه شما را دوست دارم خواهش دارم منو دوست داشته باش میشه من خیلی ساله دوست دارم بهترین زندگی را با ثروت زیاد را با نام شما عوض نمی کنم عاشق دیرینه .علیرضا خانی ..بدرود نازنین

     

Post a Comment

<< Home