خیال ِتشنه

Monday, December 12, 2005

بم را تنها نخواهیم گذاشت

فرسنگها دوریم از تو خاک خوب محبت
اما نگاه تو و کودکانت در هر کجا با ما خواهد بود
هنوز سرزمین من

در سرزمین یخ (سوئد و نروژ) گلهای محبت از لابلای یخها می رویند
هنوز یاسمن ها در دل شب به شکوفه می نشینند
و محبوب های شب
با عطر عشق خویش
برای کودکانت لالایی می گویند

هنوز در دره های این سرزمین یخ و پارکهای مهربانش
هزاران انسان با نگاههای پر حرف خویش
برای انسانیت قصه می نویسند
نگاه کن خاک خوب من
نگاه کن بم لبریز من
چگونه تکه تکه های تن آواره تو
در سر تا سر این زمین
برای پژمرده های تشنه تو اشک می ریزند

نمرده ای کویر پر سکوت من
هرگز نخواهی مرد زیباترین گل شرقی من
تا وقتی عطر انسانیت
در هر کجای این دنیا برمی خیزد
..................................
شب شعر و موسیقی در هتل اپرا اسلو با همکاری دوستانی که در مطلب زیر از آنها نام برده ام ، خانم خاوری ، محبوبه عزیزم و همسر نازنینش و حضور ایرانی های خوب اسلو بخوبی برگزار شد. در این شب مبلغی جمع شد که قرار است خانم خاوری از طریق دوستانی این مبلغ را به حساب انجمن حمایت از کودکان کار بریزد.

هر سفری دنیایی است، هر انسانی دنیایی ست و کسب هر تجربه ای تولدی دوباره
تا بعد

3 Comments:

«دوستان عزيزم لطفاً وقتی پيغام می‌گذاريد، نام و نشانی خودتان را هم ذکر کنيد.»

  • At 3:25 PM, Anonymous Anonymous said…

    سلام! حمیرا جان زیبا بود و تاثیر بر انگیز ! شاد باشی! من به روزم

     
  • At 6:57 PM, Anonymous Anonymous said…

    نازنین/ ای همیشگی / بوی عطر تن تو می آید / و مرا / این گرفتار را / می برد تا به شهر اندیشه / وقتی از مردم جنوب شهر / وقتی از گوشه جوادیه/ وقتی از دروازه غار / حرف می زنیم / حرف ما را کسی نمی فهمد / هیچ کس ، هیچ /
    ایرج جنتی عطایی

     
  • At 9:47 AM, Anonymous Anonymous said…

    اکاش هر کسی یک روز بم را از ریشه نگاه کد الان بم از ویرانه ویرانه تر است و باز هم هنوز کسی بم را نمی بیند گرمای طاقت فرسا تشنه بودن احساس زندگی کردن اون معوقه که بم ویران نشده بود انزمان هم کسی بم را نمی شناخت همه برای دیدن به بم میرفتند بزرگ ترین بنای خشتی جهان ویران شد ..چرا تابحال ویران نشده بود. خانی

     

Post a Comment

<< Home