خیال ِتشنه

Saturday, June 18, 2005

Paoula دو شعر از

دلم می خواهد بنویسم ولی بیماری و ضعف بدنی بد جور دستم را در حنا گذاشته است برای همین فقط دو شعر کوتاه را برایتان ترجمه می کنم.


شب طولانی است

افکارم به کجا پرواز می کند

آیا آنها خانه ای خواهند یافت؟

آنها را به چه کسی می توانم بسپارم؟

چه کسی می تواند ببیند
پرنده ای کوچک می لرزد؟

.............................

تنهایی را دوست دارم
چرا که خود را با تخیلات و افکارم نزدیک می بینم

تمرکزم بهتر می شود
سکوت کمکم می کند که افکارم را جمع کنم

تنهایی می تواند
دردآور
پر از اضطراب باشد
و یا آدم خودش را خالی احساس کند
اگر آدم از ناراحتی به آن پناه برده باشد

گاه آدم می تواند میان یک عده خودش را تنها احساس کند
آن نوع تنهایی بدترین تنهایی است.

ترجمه: حمیرا طاری

3 Comments:

«دوستان عزيزم لطفاً وقتی پيغام می‌گذاريد، نام و نشانی خودتان را هم ذکر کنيد.»

  • At 11:18 PM, Anonymous Anonymous said…

    سلام حميرا عزيز
    خدا بد نده چي شده مگه
    اميدوارم به زودي خوب بشي
    بعد از يك مدت طولاني برام كامنت گذاشتي امروز يك سري از خاطراتت از سفر به ايران رو خوندم خوشحالم كه بعد از سالها دوباره به ايران اومده بودي

     
  • At 1:24 PM, Anonymous Anonymous said…

    سلام حميراي عزيز

    خوبي،اين سفر به ايران هم جسم و هم روح شما را بدجور رنجور كرد!بدجور.حرفات همش بوي غريبي مي دند.حس مي كنم حال و هواي خوبي نداري و شايد خيلي خسته؟!.برات در هر جايي كه هستي آرزوي شادابي و طراوت مي كنم.در مورد يادداشت:ظلمت،راه گمشده،نا امني و عدم اعتماد و در جستجوي آشنا!.//«تنهايي،تنهايي و آرامش،سكوت، تنهايي- اضطراب - ناراحتي و بدتر از آن جمع اما تنها!!».اين شعرت كلمات سنگين و غريبي داره، وقتي هر انساني به اين شرايط دچار ميشه بغضش ميتركه و ...خدايا خودت كمك كن.موفق و شاد باشيد

     
  • At 8:41 PM, Anonymous Anonymous said…

    زبان مادريم

    چنار

    سبز می شود در کودکی تو
    ...
    doste khobam omidvaram ke in kesalat jedi nabashad va har che zodtar behbod yabi.
    tarjome khobi bod.

     

Post a Comment

<< Home