خیال ِتشنه

Monday, February 09, 2004

Göran Greider و Brita Geijerstam

وران گریدر یکی از شاعران معاصر سوئد در دفتر شعر خود "نامه یعقوب" چنین می نویسد: چه مدت تمدن پیغام می فرستد؟
آیا دولفین ها برای همدیگر آن دورها
در اعماق دریا شعر می خوانند؟
جان چند نفر باید گرفته شود تا آدمهای هوشیار بوجود بیایند؟
صبح است
>>>>>>>>
حتما اینطوری نباید باشد
حتما نباید آنطور که تربیت شده ای باشی
الزامی نیست که تو مثل یک آیینه برگردان .برگردان باشی:راستش قدرت تو بر شرایط حاکم. چندان هم قوی نیست
اما تو نیازی هم نداری که به همین ناتوانی وفادار باشی
در همه چیز یک شورشی هست
>>>>>>>>>
در همه جا دنیا فقر هست
فقر همه جا چهار دست و پا راه می رود
کلان دنیای غرب صدا می کند فقرای آن قسمت دیگر کره را
برتری و دست کم رفتن غیرقابل فهم است
از زیر این سنگینی سهمگین کریستالهای نویی به دنیا خواهند آمد
>>>>>>>>>
خانم بریتا بعد از گفتگو در ارتباط با ترجمه- در سال هزار و نه صد و سی شروع به نوشتن کارهای خود و ترجمه کارهای دیگران کرد. در سال هزار و نه صد و نود و دو موفق به گرفتن جایزه آکادمیک در ارتباط با کتاب نله پو شد. او در سال دوهزار و دو صد ساله شد.
دو شعر از خانم بریتا
سرت را بالا نگه دار
وقتی سرنوشت به سراغت می آید
هیچ چیز آنطور که تو آرزو کرده بودی و خواسته بودی نشد
خیلی چیزها هست که باید از آن فاصله بگیری
آن چیزی را که می دهی شاید یک روزی بهت برگردد
-----------------
دنبال نسیمی می گردم که من را با خودش به دریا و ساحل ببرد
دنبال صدایی می گردم که من را با خودش در سازی ببرد
دنبال آغوشی می گردم که من را با خودش به شهری دور ببرد
(ترجمه: حمیرا طاری)