ویژگی
امروز آخرین روز از ترم چهارم فیلم را پشت سر گذاشتم. در کنفرانسی که داشتیم هر یک به تجزیه و تحلیل و نقد کار یکدیگر پرداختیم. یکی از رفتارهای خوبی که پی در پی در نزد سوئدیها ملاقات کرده ام شیوه نقد آنهاست. از آغاز با خوشرویی نقاط مثبت کار را به شیوه ای خیلی دوستانه عنوان می کنند و بعد یکی در میان از نقاط ضعف و قوت کار هم می گویند. یکی از همکلاسی هایم به نقد آثار یکی ازکارگردانهای آمریکایی که بعد از مرگش به عنوان بدترین کارگردان معرفی شده است پرداخته بود و در کارش سعی کرده بود نقاط مثبت فیلمهای این کارگردان را به نمایش بگذارد که البته بخوبی از عهده این کار برآمده بود. کار او لحظه ای مرا در عالمی دیگر برد. عالمی که بیشتر مهاجرها و پناهنده ها در آن بسر می برند. برای مثال مقایسه ملیت خود با ملیت دیگری، پیشداوری و یا قضاوت ...
حتماخبر دارید که خیلی ها تکه کلامشان است که ما ایرانیها، این سوئدیها، آلمانیها و...چه هستند و چه نیستند. حالا اگر از طرف بپرسی که چه میزان شناخت به موزیک، فرهنگ، زبان و ادبیات اینها داری و یا چند دوست سوئدی داری در جواب می گوید :" آخر اینها فرهنگ دارند؟ تو اسم این زبان را زبان می گذاری؟ ما سه هزار سال فرهنگ داریم اینها..." از پیشداوریها که اغلب از ناشناخته ها و نشناختن سرچشمه می گیرد که بگذریم صفاتی هست که واقعا جزو مشخصه های هر ملیتی است حال بخاطر موقعیت جغرافیایی، سیستم حکومتی، شرایط اقتصادی باشد یا غیره خود جای بحث دارد.
یکی از خصوصیاتی که پی در پی در بین خیلی از سوئدیها مشاهده کرده ام دقت در اظهار نظر است. بسیاری از آنها در این باره بی نهایت محتاط و دقیق عمل می کنند و اغلب به گونه ای حرف می زنند که فقط و فقط شنونده می تواند از آن برداشتی داشته باشد و به هیچ عنوان نمی تواند به قضاوت و یا محکوم آن حرف یا فرد بپردازد. البته فراموش نشود که خیلی از ایرانیهایی که سالهای زیادی اینجا زندگی کرده اند هم تحت تاثیر این فرهنگ قرار گرفته اند که به نظر من مثبت است چرا که احساس می شود فکر تمام مدت آدم را تحت کنترل خودش دارد.
حتماخبر دارید که خیلی ها تکه کلامشان است که ما ایرانیها، این سوئدیها، آلمانیها و...چه هستند و چه نیستند. حالا اگر از طرف بپرسی که چه میزان شناخت به موزیک، فرهنگ، زبان و ادبیات اینها داری و یا چند دوست سوئدی داری در جواب می گوید :" آخر اینها فرهنگ دارند؟ تو اسم این زبان را زبان می گذاری؟ ما سه هزار سال فرهنگ داریم اینها..." از پیشداوریها که اغلب از ناشناخته ها و نشناختن سرچشمه می گیرد که بگذریم صفاتی هست که واقعا جزو مشخصه های هر ملیتی است حال بخاطر موقعیت جغرافیایی، سیستم حکومتی، شرایط اقتصادی باشد یا غیره خود جای بحث دارد.
یکی از خصوصیاتی که پی در پی در بین خیلی از سوئدیها مشاهده کرده ام دقت در اظهار نظر است. بسیاری از آنها در این باره بی نهایت محتاط و دقیق عمل می کنند و اغلب به گونه ای حرف می زنند که فقط و فقط شنونده می تواند از آن برداشتی داشته باشد و به هیچ عنوان نمی تواند به قضاوت و یا محکوم آن حرف یا فرد بپردازد. البته فراموش نشود که خیلی از ایرانیهایی که سالهای زیادی اینجا زندگی کرده اند هم تحت تاثیر این فرهنگ قرار گرفته اند که به نظر من مثبت است چرا که احساس می شود فکر تمام مدت آدم را تحت کنترل خودش دارد.
5 Comments:
At 2:58 AM, Anonymous said…
در کانادا هم آسمان همين رنگ است! عدّهای از "هموطنان با فرهنگ"، چنان در خود فرو رفتهاند که تو گويی فقط جسمشان اينجاست و روان و تمام وجودشان هنوز در کوچههای مولوی و لالهزار پرسه میزند، عدّهای ديگر هم از آن سوی بام افتادهاند و چنان خودشان را در مقابل کانادايیها حقير احساس میکنند که به راستی حيرت میکنی!
به اين حضرات بايد گفت: عزيز جان مردم، مردم هستند ديگر! اين بازیها ديگر چيست؟ اگر از شخصيت و کردار طرف خوشات آمد، چه کار به رنگ پوست و نژاد و مليتاش داری؟
به نظر من ايندو طيف که نام بردم، قبل از هر کس خودشان را زجر میدهند.
مجيد؛ با مهر.
At 2:36 PM, Anonymous said…
سلام
وقتی می توانی عاشق کسی شوی که در آب و خاک شریک تو نیست وقتی می توانی کسی را به دلت راه دهی که زبان تنت را نمی فهمد اما خواهش دلت را می شنودوآغوش می گشاید بر تو
وقتی می توانی کسی را دوست داشته باشی که
نمی داند کرک به چه می گویند و هاون کارش چیست
وقتی می توانی در آرزوی مصاحبت کسی باشی که نمی فهمد چرا گاهی آرزوی کرسی می کنی
معنی اش این است که می توانی نقشه جغرافیا را پاره کنی
هموطن باش با کسی که می داند صدور ویزا تف انداختن است بر آرامگاه گوته شکسپیر و حافظ
جواد_ق
At 9:45 PM, Das said…
چون میان مرز اسیمیله شدن و انسانها را انسان دیدن مرز های باریک فراوانیست همشه درین مورد نوشتن ادم را متهم میسازد
برای من انسانها از هر کجا و ناکجا اباد از جهنم و بهشت یکسانند. این بر چسب های ملیتیند نه بیش. این خود انسان است که خود را ابزار بسیاری از عوامل این بر چسب بنام فرهنگ و مذهب میکند. همیشه ملیگرایی خیلی راحت به جنگ ملیگرایی دیگر میاید.
فقط میدانم بدترین همان است که انسان نماینده ی فرهنگی و مذهبی مکانی و اعتقادی بخواهد باشد
At 10:58 PM, Anonymous said…
حمیرای عزیزم سلام .. باید اعتراف کنم بی از حد با حرفات موافقم .این عادت بد رو من خودم بشدت باهاش مبارزه کردم که تعصب کور رو به هر شکلی که هست در مقابلش بایستم . زیبایی مطلق در اختیار هیچکسی نیست ولی در اختیار همگان هست ! بهمین خاطر عاقلانه آن است که خوشه چین همه ی ملیتهاو فرهنگها باشیم و نه در اون غرق بشیم و نه از او فراری باشیم . به نظر من همه ی هنرمندان و نویسندگان و شاعران و .... همه ی دانشمندان حقیقتا وقتی قابل استفاده اند که اونها رو فراتر از دید نژادی و ملیتی متعلق به همه ی ما بدونیم و از حضورشون استفاده ببریم اون موقع است که انتقاد کردن برای ما حکم شمشیر از رو بستن در مقابل حریف رو نخواهد داشت بلکه محیطی دوستانه و بی تعصب میشه برای بهتر بودن !
At 2:29 PM, Anonymous said…
مدتهاست که به اين نتيجه رسيدم که شايد تنها مهربانی است که وطن ندارد
دريارونده
Post a Comment
<< Home