اختناق و کشتار دهه شست نمی تواند ما را خفه کند
حکومت اسلامی ایران عزم خود را جزم کرده تا با کشت و کشتار ما، با سانسور، با به زندان انداختن روزنامه نگارهای ایرانی و خارجی، با تهدید دولت های دیگر، با شست شوی مغزی در هر کجا علی الخصوص با صدا و سیمای سیاه جمهوری اسلامی، بار دیگر صدای آزادی ما را خفه کند.
این ده روز اخیر حتما کانالهای تلوزیوون ایران را دنبال کرده اید و می دانید کارکنان صدا و سیما چقدر سعی کرده اند با انحراف کشیدن به آنچه که در خیابانهای ایران رخ داده، مردم ایران و جهان را فریب دهند. در چه دوره ای؟ در دوره ای که اینترنت جهان اطلاعات را فرمانروایی می کند. در دوره ای که بسیاری از پیر و جوان در گوشه گوشه جهان، روز و شب در دانش و دانایی شناورند، در دوره ای که هر ایرانی ذره ای احساس مسئولیت در قبال جامعه خود داشته باشد سفیری خواهد شد برای انعکاس واقعی خبر به جهانیان.
بسیاری از کارکنان صدای سیما بخاطر یک لقمه نان با دروغ هایشان روی خون جوانهای وطن رژه می روند تا آن را حیف و میل کنند. تعدادی کاسب کار در میدان انقلاب، خیابان آریا شهر و...می بینند که چگونه پاسدارها و بسیجی ها مردم را لت و پار می کنند ، مردمی که تنها برای طلب حقشان به میدان آمده اند ، تنها سراغ از رای هایشان می گیرند و در جلو دروبین ها آشوبگر و خلاف کار خطاب می کنند. براستی که قیمتی دارد نفروختن خود و مردم شریف و آزادی خواه بخاطر یک لقمه نان، بخاطر ترس و بخاطر خودنمایی.
ما دیدیم شما را و ما بجای شما خجالت کشیدیم.
ترس چیزی هست که در وجود همه آدمها وجود دارد. اما ترس را می شود مهار کرد اگر که بخواهیم. با ترس خود می شود حرف زد و به او گفت که من گامی به جلو خواهم برداشت تا بر تو غلبه کنم. به ترس خود می شود گفت که من بیشتر از توام و توان آن را دارم که از حق خود دفاع کنم.
تا کجا بخاطر ترس می شود سر احترام به خفت و خفقان خم کرد؟ مگر ما به دنیا آمده ایم که رهبرمان، ترس رهبری مان کند؟
دهه شصت گذشت. مردم ما در آن سالها روزگاری که بخود ندیدند نبود. نسل ما را بخاطر یک اعلامیه شکنجه کردند، تجاوز کردند، به دار آویختن و با لگدهای کثیفشان در قطعه ای از بهشت زهرا که نام آن را لعنت آباد نامیده بودند دفن کردند.
کتاب هایمان را پاره کردند، لچک اسلام را به سرمان کردند. جنگ ، کشته ، معلول، کودکان خیابانی، فحشا، فقر ، اعتیاد، تجاوز و مهاجرت را به ما هدیه کردند. در وطن و دور از وطن بی هویت مان کردند. چقدر این زندگی نکبت بار ارزش دارد که حالا بخاطر چماق سانسور و اسلحه اشان خفقان بگیریم؟
جوانهای ما را در خیابانها تکه تکه می کنند، به پدر و مادرهایشان اجازه عزاداری نمی دهند که مردم خفه شوند و مثل دهه شصت زبانشان را بگذارند.
زبانمان را نمی گذاریم حتی اگر در هر اتاق آزادی مان خفاش مرگ را به پرواز در بیاورید.
نمی گذارید خانواده ندا و امثال نداها مراسم یادبود بگیرند که مردم را به وحشت بیندازید . پس بیایید جهان را نظاره گر باشید چرا که ما هر روز در گوشه گوشه این جهان شمع به دست، یاد او و هزاران هزار شهید دیگر را گرامی می داریم.
4 Comments:
At 8:43 PM, محمد said…
حمیرا خانم گرامی سلام
متشکرم از لطفی که به من نشان دادید و سراغی که از زیتون خانم گرفتید. راستش من گاهی آی دی ایشان را در فرند فید می بینم و فعال هستند. من متاسفانه با ایشان در تماس مستقیم نیستم اما تا دیروز که فید های ایشان را در فرندفید دیدم همه چیز بر روال همیشگی بود. امیدوارم حال ایشان و شما و دیگر دوستان در هر حال و هرکجا که هستند خوب و خوش باشد.
با تقدیم احترام
محمد
At 9:51 PM, hoesin samadi tari said…
marg bar in dolate mardom farib..chi begam ke vaghty akhbarashoono gosh midam joz fosh chize digei nemitoonam begam , tamame akhbaraye rasto vaghei az jomle bbc va voa ro ghat kardan ke mardom az kesafat kariashon ba khabar nashan va akhbaraye na raste inaro goosh konan..sms ro ghat mikonan ta tarafdaraye democrasi natoonan ba ham ertebat dashte bashan.. internet ham ke saita yeki dar mioon filter shode va hata yahoo messenger ham ghat shode..kheili doos daram bedonam ina ta kei mitoonan ba in karashoon ba marom moghabele konan??!! be omide piroozie farhange ziba va valaye irani farhnge kasifi ke araba varde keshvaremon kardan va hamchenin democrasie vaghei bar diktatorie hazer
At 10:21 PM, hosein samadi tari said…
I will kill the one who killed my brother and sister
At 10:22 PM, h.samadi tari said…
Down with dictator
Post a Comment
<< Home