بهار
پیش تر از خانم یاسمن تورنگ ، کارهای هنری و فعالیتهای اجتماعی اش برایتان نوشته ام (ژانویه 2005). اکنون یکی از اشعار تازه او که بزودی منتشر می شود و در اینجا برایتان می آورم.
دستانم
را به تو سپردم
تا با هم
از یک دیوار کاغذی
به قله
یک توهم
صعود کنیم
دستانم را
درجیب هایت گذاشتی
در تاریکی
گشتی به دنبال دستان دیگری
ده ها دست درجیب های نامریی ات
حالا دنبال پستان و دستان دخترکی هستی
که با تو شیر وعسل اش را تقسیم کند
کاسه ات را روی زمین بگذار
و در رویای بهار84شناورشو...شناور
ازدفترروایات کولی چشم آبی
(زیرچاپ)
سه نوامبر دو هزار و هفت
ساعت چهارصبح...وقتی که می دانی ونمی دانی
یاسمن تورنگ
دستانم
را به تو سپردم
تا با هم
از یک دیوار کاغذی
به قله
یک توهم
صعود کنیم
دستانم را
درجیب هایت گذاشتی
در تاریکی
گشتی به دنبال دستان دیگری
ده ها دست درجیب های نامریی ات
حالا دنبال پستان و دستان دخترکی هستی
که با تو شیر وعسل اش را تقسیم کند
کاسه ات را روی زمین بگذار
و در رویای بهار84شناورشو...شناور
ازدفترروایات کولی چشم آبی
(زیرچاپ)
سه نوامبر دو هزار و هفت
ساعت چهارصبح...وقتی که می دانی ونمی دانی
یاسمن تورنگ
18 Comments:
At 7:07 AM, Anonymous said…
salam khily vaght bood behetoon sar nazadeh boodam jooraeey tagheer kardeh albateh khotoote kolitoon hamooneh ba hamoon sorat
At 7:08 PM, Anonymous said…
سلام حمیراجان
خسته نباشی
شعر زیبایی است
نوشته قبلی ات را خیلی واقع گرایانه و غیر انفعالی یافتم
خوشحالم از نوع نگاهت به سرزمینی که در آن زندگی میکنی.منهم همینطور فکر میکنم
همیشه شاد و سلامت و موفق باشی
قربانت نی لبک
At 8:28 AM, حميـرا said…
آسان نیست سخن گفتن از این شعر و تصاویر زیبایش. فقط می توانم بگویم این شعر شعری است که از آتش دلی برمی خیزد و در آتش دل دیگری زیر خاکستر می نشیند.
At 4:33 PM, Anonymous said…
Bejaye kommentar!!!
Abiye cheshmanemahzonat mra be ofoghe dordastha bord!
Va inja bod ke khotote be payane negahe navazeshgarat mara ta vasvashaye entehar rahnemon kard!
Negahe garmat omide dobareai ra
dar akharin lahzehaye mandan va nabodan dar man bydar kard!
Ta bedani ke hasti va ta hasti dostat daram!
At 2:50 PM, Anonymous said…
ba salam
besyar lezatavar ast ke betvan in hameh ehsas ra dark kard.va in lezat ra man mikham dar ghalbam neghah bedaram.
At 7:15 PM, Anonymous said…
Vackert, otroligt vackert...liksom ni min vackraste dam som aldrig någonsin kommer att sluta och förvåna omvärlden eller mig!!
Ni är bäst och jag älskar att älska den ängeln ni är...
Kram i mängder
Mona
At 6:14 PM, Anonymous said…
Salaam Homeira aziz,
komment zir-e komment-e shoma maal-e man ast.
Yadam rafte boud eza konam!!
Baa tashakor
Yousef
At 11:29 AM, حميـرا said…
سلام یوسف عزیز
ممنون از نظر شما. بهترین ها را برای شما آرزومندم
At 11:52 AM, Anonymous said…
به چندین بار خواندن می ارزد... حسی تازه و صمیمی و ناب
دلت بهاری
At 7:46 PM, Anonymous said…
Salaam Yasseman jan.
Jag läste din dikt men har inte de persiska fonterna.
Den var grym, min första känsla.
Väggen av papper och toppen av Tawahum...
Bittersöt...
Kram på dig och sköt om dig
Lousia
At 10:29 PM, Anonymous said…
یاسمن عزیز,سلام
صبوری کن,این نیز بگذرد.همچون تلاطمات پیچ در پیچ گذشته.صبوری را پیشه کن که آینده در دستانت لانه گزیده است. این همه رونق درزندگی ات بوده ولی دوسه سال اخیرکجا و آن سال ها کجا!اما در باره سروده تان: برغم حسی که در تلفن ابراز کرده ی,حسی لطیف از
درون شعرتان بیرون می زند.حسی توام با تازگی و طراوت
شروع و طلوع یک زندگی نو!رها,آزاد از هر بندی و قیدی!شعرتان بی اختیارمرابه یاد شعری انداخت از قبانی
که همه در تهران زمزمه اش می کنند.د
میلاد من تویی
به یاد ندارم بودنم را
پیش از تو
بالا پوشم تویی
به یاد ندارم زندگی را
پیش از عشقت
...
شک داری جهان دگرگون شد
به گاه گرفتن دستت
و بزرگترین روز تاریخ وزیباترین خبر دنیا بود
روز ورودت به قلبم؟!؟
شاد باشید دوست من
و با تشکر از خانم طاری عزیز
مسعود از تهران
At 5:28 PM, Anonymous said…
Salaam khanom-e Tari,
Khosh-halam ke baa veblog shomaa ashena shodam. dast-e shomaa dard nakonad!
Salam Yasseman jan,
Merci az in sheer ziba va por az ramz & raz! baa ham harf zadim, barayam sheerat ra khandi..in jaa minevisam ke bedani ke cheghadr to va doustan-e khoubat ra doust daram.
Yamin
At 9:08 PM, Anonymous said…
در اندرون منه خسته دل ندانم کیست؟
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
واقعا زیبا بود لذت بردم
At 3:26 PM, Anonymous said…
کوچه پس کوچه های سرد و تاریک شهر
قلب های خسته کودکان تیسه گرد
At 6:13 PM, Anonymous said…
سلام حمیرای عزیز
از شما و دوستان نازنینی که با کلمات
پر مهرشان
روز هایم را آفتابی کردند
سپاسگزارم
یاسمن
امروز دو ماهی می شود
که هرشب تکه تکه های قلبم را در میان اشکهایم وفریاد های مستانه و بادگلوهای خردمندانه یک کودک باشهامت راستگو!!!بر پیکر لعبتکان دروغگو...استفراغ
می کنم
مسعود گرامی
مایل نیستم دراینجا حکایت یا داستانی را که به زودی خواهید خواند نقل کنم! گفته بودید که همیشه نوشته هایم زلال و روان بودند و این شعر بسیار خصوصی و پیچیده است! درست می گویید.باورکنید که
این پیچیدگی را از آموزگارم آموختم
مهرتان افزون
At 8:39 AM, Anonymous said…
سلام حمیراجان
بعد از مدتها کامنتیگ بلاگر بر روی من باز شد
_
برای درک این شعر خانم یاسمن فکر می کنم باید با ایشان آشنا باشم
خیلی نمی توانم با این شعر ارتباط بگیرم
روی ماهت را می بوسم
At 11:39 PM, Anonymous said…
Salam khale homeyra! =)web blogget khejli jalebe. Shehre fogholade ghashangi Yasseman djan neveshte!
//Anahita
At 3:32 PM, Anonymous said…
Salam Koliye chashm abi
Avazet rang e cheshmat range abe.
hife dastat to negah dar vase dostat .shagerdat toye
Iran mesle sabeg .yadete?
Shahrzad.P
Post a Comment
<< Home